یکی از مسائلی که باعث نگرانی زبانآموزان میشود این است که هر چه سطح زبانیشان بالاتر میرود، احساس پیشرفت کمتری میکنند، تا جایی که زبانآموزان به اشتباه اساتید خود را سرزنش میکنند و یا بدتر، تصور میکنند کلاسها کیفیت کمتری پیدا کرده است.
واقعیت این است که اساساً بین صعود از پلههای یادگیری زبان و احساس پیشرفت رابطه معکوس وجود دارد. این مسئله را میتوانم با یک مثال نشان دهم.
کودکان تقریباً از سن دو سالگی زبان باز میکنند. در ابتدا با استفاده از جملات تککلمهای و تلگرافی حرف میزنند. بعد ناگهان از سن سه سالگی، به صورت انفجاری، تبدیل به یک سخنگوی زبردست میشوند و به اصطلاح عامیانه مخ آدم را میخورند.
این رشد ناگهانی توجه پدرو مادرها را جلب میکند ولی تقریباً بعد از سن ۶ سالگی دیگر به چشم نمیآید. نه اینکه توانایی زبانی کودکان دیگر رشد نمیکند، بلکه سرعت آن محسوس نیست.
دقیقاً همین مسئله برای کسانی که زبان دوم (انگلیسی) را یاد میگیرند رخ میدهد.
ابتدای کار این رشد چشمگیر است تا جایی که حتی اساتید انگشتبهدهان میمانند ولی بعد آهنگ پیشرفت کندتر میشود زیرا یادگیری وارد مرحله جزئیات زبان میشود.
مثل نگاه کردن به هواپیما در آسمان میماند. هر بینندهای از سرعت آرام هواپیما در آسمان تعجب میکند، انگار نه انگار که این هواپیما با سرعت بیش از ۶۰۰کیلومتر بر ساعت در حرکت است. ولی اگر در لحظه جدا شدن هواپیما از باند، در گوشهای از فرودگاه به تماشای این پرندهی آهنین بنشینید، میبینید که چطور در عرض چند ثانیه و با چه سرعتی به پرواز در میآید.
به زبانآموزان عزیز توصیه میکنم که به مقوله یادگیری زبان با ذهن باز نگاه کنید و انتظاراتی که از خود دارید را بهینه کنید.
اولین قله زبان انگلیسی وسط راه (Intermediate) قرار گرفته است! بعد از آن، جاده شیبی سربالایی و ملایم تا قله بعدی (Advance) دارد. به همین خاطر دیگر احساس پیشروی نمیکنید. پس صبور باشید تا از غوره حلوا درست کنید!
محمد محمدی تبار